دل من دل دیووونه ی من
من واسه جدایی حاضرم
پس بده عشقمو تا برم
من واسه جدایی حاضرم
که من تنها تو بیدردی
چرا خون به دلم کردی
یه زندگی فدای تو شد
فدای لحظه های تو شد
بذار برم فراموشت کنم عزیزم
دل من دیگه تو رو لایق عشق نمی دونه
دل من خسته شده نمی کشه نمی تونه
تو یه خوابی تمومش کن
بذار واشه چشمای من
از این راه پر از چاله دیگه
بریده پای من
دل من دیگه تو رو لایق عشق نمی دونه
دل من خسته شده نمی کشه نمی تونه
کلاغه خبر داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلت از کی گرفته کلاغه؟....کی ؟چی ؟ تو رو اذیت کرده...کلاغه چرا سیاه پوشیدی عذا داری کلاغه
؟...نکنه دل تو هم گرفته نکنه کلاغه...تو هم مثل منی می خوای صدات به همه جا برسه...
نکنه تو هم از روزگار رو دست خوردی...نکنه یکی آمد بهت گفته چه صدایی ؟ چه پر بالی؟
نکنه دلت بسته شده به مسلسل بیوفایی...نکنه داغ یه قلب مهربون به دلته...نکنه..قصه داری
نکنه واسه دل چاک چاکت لباس سیاه به تن کردی ...به من بگو کلاغه...تو از کی رو دست خوردی..
کلاغه...کجای این زندگی ارزش داره که به خاطرش ما زنده ایم..زندگی که همه چی رو از ما گرفت...
کو پس ...کو سرداب خیال کو پرنده عشق کو سایبان آرامش...کو سایه آسایش..
بگو که تو هم اینو فریاد می زنی...
من ............................................
من از پشت پرده غم من از اندوه همیشگی من از کوله بای پر درد حرف می زنم..
من از یک دل شکسته...من از خم شدن ساقه...من از مرگ حرف می زنم
من از عروج ...من از رهایی...من از آزادی من از قفس حرف می زنم...
من از یک غرور شکسته من از تحمل حقارت من از سر شکستگی من از نا امیدی حرف می زنم
من از نهایت دنیا من از خستگی من از بی کسی من از تنهایی حرف می زنم...
من از شکستن یک دل...من از پرواز من از اشک های شبانه...من از گریستن حرف می زنم
من از صدای زجه ی دل من از صدای تنفس من از اجبار حرف می زنم..
من از سکوت من از هوا من از مجال من از آدمیت حرف می زنم...
من از فرار من از بودن من از رفتن حرف می زنم...
من از پشت پنجره من از امید به رسیدن من در آرزوی شنیدن...بال بال میزنم
ای سیمای خسته دلان یار کیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای جان فدای تو دلدار کیستی ؟
زاهد نماز و رند و نیاز آردت به پیش
ای بی نیاز از این دو خریدار کیستی ؟
کاری بکار غیر نداری و ای عجب
بی کار هم نه ای ز پی کار کیستی ؟
پروانه وار دل و جان ز ما ربوده ای
روشن نشد که شمع شب تارکیستی ؟
سیمای غمگین دل وجان خلق عالمی
اما عیان نشد که تو خود یار کیستی ؟
آن کیست کز تو ای شه خوبان ربوده دل
ای فتنه ی جهان پی دیدار کیستی ؟
نفرین و عشق
می میرد تا نهالی سبز شود در این صورت ای گل با طراوت
زیبا برای همیشه پژمرده و پرپر شو تا عشق ها ابدی و
جاودان باقی بمانند.

نفرین
نفرین بر تو می فرستم که غارت گر آسایشم بودی،
نفرین بر تو که در اقیانوس دیده ام جوش و خروش به راه افکندی،
نفرین بر تو که بر قلب بی آلایشم آشیانه ساختی و در آن درس ستمگری و بی وفایی،
رنج و عذاب آغاز کردی،
نفرین بر تو که لانه ی انسانیت را در من ویران و شمع وجودم را خاموش کردی
کی بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کی بود که به نگاه تو دلش رو عاشقونه باخت
کی بود که با نگاه تو خواب و خیال عشق و دید
کی بود که تنها واسه تو از همه دنیا دل برید
نگو کی بود کجایی بوداونکه برات دیوونه بود
رو خط به خط زندگیش از عشق تو نشونه بود
من بودم اونکه دلشوساده به پای تو گذاشت
اونکه واسش بودن تو به غیر غم چیزی نداشت
من بودم اونکه دل اخر عشق تورو خوند
اونکه به جای عاشقی حسرتشو به دل نشوند
حسرت دوست داشتن تو همیشگی بوده و هست
کاش میرسید به گوش تو صدای قلبی که شکست
دخترک
دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت
ای دختر بهار حسد میبرم به تو
عطر و گل و ترانه و سر مستی ترا بر شاخ نوجوان درختی شکوفه ای
با هر چه طالبی بخدا میخرم ز تو با ناز میگشود دو چشمان بسته را
می شست کاکلی به لب آب نقره فام
آن بالهای نازک زیبای خسته را
خورشید خنده کرد و ز امواج خنده اش
برچهر روز روشنی دلکشی دوید
موجی سبک خزید و نسیمی به گوش او خندید باغبان که سرانجام شد بهار
رازی سرود و موجی بنرمی از او رمید دیگر شکوفه کردی درختی که کاشتم
دختر شنید و گفت چه حاصل از این بهار
ای بس بهارها که بهاری نداشتم
خورشید تشنه کام در آن سوی آسمان
گوئی میان مجمری از خوان نشسته بود
میرفت روز خیره در اندیشه ئی غریب
دختر کنار پنجره محزون نشسته بود
( فروغ فرخزاد )
به جوانی ام به قلبم ... به خدای جسم و روحم ... به خدای آسمان ها...
به تمام کهکشانها ... به ستارگان روشن ... به کرانه های دریا ... به نگاهت ...
به خدا ... به خاک پایت ... به نگاه خنده هایت ... به کبودی افق ها ...
به سحر به خنده ی گل ... به سپیدی سپیده ... به تمام خاک دنیا ...
به خدا اگر بخندم ... به خدا اگر بنالم ... به خدا اگر بمیرم ... توئی آخرین تلاشم ...
توئی ... آخرین نگاهم ...
خدا جونم
جایی که در آن قصه ی رسوایی نیست
مستم ، بگذارید بگریم به غم دل
جز اشک کسی در غم دل عقده گشا نیست
رسوای دل
رسوای عالمی شدیم و دل هجران دیده ی خود را در جفای بار سنگدل فراموشکار
چون شمع لرزان نیمه تمام نثار کردیم و به مستی قطرات اشک از دیده فرو ریختیم،
تا شاید سازنده ی کائنات را دل بر این خلقت عاجز تیره بخت بسوزد و طرحی نو
بریزد.
رسوای عالمی شدیم و به مستی شکوه ها،از خالخ خود آغاز نهادیم تا از فتنه های
فتنه انگیزش درس عبرتی گرفته بر مشتی پوست و استخوان سخت نگیرد آتشی از
قطرات سوزان سرشک بر دیده آنقدر روان ساختیم که شاید شعله های درخشانش
این جسم نحیف را بسوزاند و از غم و اندوه یار سنگدلی آزادش سازد ولی افسوس
که :
(( او خفته است و چه داند که در غمش شب هجر
چگونه بر من شب زنده دار میگذرد ))
ز دست دیده به هر کجا که قدم میگذاریم میان سیل اشکش چو مغروقینی که
امواج بی پایانی بر سرشان سایه بیفکند در ظلمات ابدی فرو میرویم وه که این
فکر چه سرعتی دارد و چه مسافتی. نه آن را در و پیکری باشد و نه بعد و پایانی ،
بی تامل بیاندیشید و بی دلیل بنویسید،بی سبب نیست که گفته اند:
(( ز بسکه سر زده رفتی و آمدی ای فکر
تو خانه ی دل من کاروان سرا کردی ))
خدای من
آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند
دردم نهفته ز طبیبان مدعی
باشد که خزانه ی غیبش دوا کند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که ز روی ریا کنند
خزان عشق
جهان خدای بزرگ بهار و خزان دارد ، گل های گلستان و بلبلان
گریخته از جفای گلان، بهار و خزان دارند ، دل من هم که زمانی از آتش
عشق او گرم و شادان و شاداب و بهارش او را سر مست مینمود بخزان
میرود سردی جهان کاینات در گرمی دل من اثر ندارد این سردی بینهایت
دل او است که آتش خاموش نشدنی مرا بخاکستر تبدیل میکند!
ای دختر ستمگر چونست که مانند باد خزانی سرد و بی ـ
رحم و کشنده ای؟
هنگام وزش باد خانمانسوز خزانی گلان بی پناه را دیده ای که
چگونه در فراق بهار و بلبل شیدا میگریند ؟ آیا هیچ مرگ پروانه و
نوحه سرایی او را در خاموشی تماشا کرده ای؟
تو نیز با سردی خود گریه و ناله و نوحه سرایی دل تیره روز مرا
بوجود میآوری که اثر ناله و نوحه ی آن جان پروانه را میگیرد و طراوت
گل را آناْ به خشکی میکشاند.
ای دختر ستمگر چونست که مانند باد خزانی سرد و بی ـ
رحم و کشنده ای؟
دیگر خنده کودکان معصوم لبهای مرا از هم نمی گشاید گل و
سبزه و زیبارخان جهان در نظرم جلوه ندارند این تویی که احساس
مرا در هم شکسته و وجودم دا در خود به تحلیل برده ای .
این جسم و دل و روح مرا که دیگر تاب و توانش از دست رفته
بپذیر و هر آنقدر که خواهی رنج و آزارش ده زیرا دیگر این جسم و
روح از درد و اندوه اشباع شده و هیچ چیز حس نمیکند فقط بدنبال
تو و بیاد تو به حرکت و زندگی بدتر از مرگ ادامه میدهد.
ای دختر ستمگر چونست که مانند باد خزانی سرد و بی ـ
رحم و کشنده ای؟
کاش نبودم
تقدیم به عشقم به خاطر تو سکوت را در شب،
شب را در تاریکی دوست دارم
به خاطر تو قلب را در سینه و تو را در قلب دوست دارم
نمی گویم برایت میمیرم به خاطرت زندگی میکنم
......................................
هر شب روشن که ماه دلربا خندد ای عجب در چهره ی مهتاب میبینم تویی
خواب نا آرام من آیینه ی تصویر توست رو به هر سو مینهم میبینم تویی
........................................
ای ماه سپیده روشن شب روشن چه کنی تو محفل ما
کین ماه که نازنین دلهاست برد دل از غم و غم از دل ما
..........................................
اگر در خواب میدیدم غم روز جدایی را به دل هرگز نمیکردم خیال آشنایی را
............................................
آنکه مرا از چشم تو انداخت بی تقصیر چشم دارم که به این درد گرفتار شود
............................................
ز رغیب دیو سیرت به خدای خود پناهم مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
............................................
اگر آمد به جانم هر سه یک بار غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری چاره دارد غم یار و غم یار و غم یار
...........................................
دوباره با یار دیداری تازه گشتن
غمها برون بردن و باز او را ترک گفتن
وای بر من که
وای بر من که چه قدر میترسم از این غم دلسوز جدایی ها
ای خدا یعنی من
باید پشیمان باشم از این آشنایی ها !!!
............................................
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
..........................................
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن چرا گریه نمیکنم بی تو .....،
یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو ......،
همین یک لحظه باقی است و شاید همین یک لحظه
اجازه ی زیستن در چشمان تو را داشته باشم.
............................................
اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است....
اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است....
اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است .
...........................................
آبی تر از آنم که بیرنگ بمیرم از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم
من آمده بودم که تا مرز رسیدن همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیرم
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیرم
............................................
یادمان باشد اگر شاخه گلی چیدیم وقت پرپر شدنش سوز و گدازی نکنیم
یادمان باشد سر سجاده ی عشق جز برای دل محجوب دعایی نکنیم
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر چه در خود شکستیم صدایی نکنیم
...........................................
خیلی سخته که کسی رو دوست داشته باشی اما ندونه ...
خیلی سخته که عزیز ترین کست ازت بخوا که فراموشش کنی ( آخه چرا )
خیلی سخته که عشق را از نگاه کسی بخونی ، اما نتونه بهت بگه ...
............................................
زمان ! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست .....
بوسیدن قول ماندن نیست ......
و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست
...........................................
عزیزم بدان که همیشه غمگین ترین لحظات را عزیز ترین کسانمان به ما هدیه میدهند
...........................................
این حکم بدون شاه دل در دستم دل خسته شدم ولی هنوز هستم
من منتظرم بیا دلم را بردار تا عهد میان دل خود نشکستم
.............................................
یک روز عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جای مطمئنی داشته باشه آن را در قلبم
پنهان کردم . غافل از اینکه روزی برای پس گرفتن آن قلبم را خواهی شکست .
...........................................
حضرت علی (ع) میفرماید: بیچاره ترین آدم کسی هست که دوستی ندارد
و بیچاره تر از آن کسی هست که دوستی را که دارد به رایگان از دست بدهد.
...........................................
خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت خواهشی دارم
تو در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نزار
........................................
گریان به کنج خلوت دل میبرم پناه آیا رسد به گوش خدا ناله های من:
در خویش میگریزم و فریاد میزنم
یار من به من برسان ! ای خدای من
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
حاصلش دیوانگیست
عشق بازان جملگی دیوانه اند
عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند
عشق کو
عاشق کجاست
معشوق کیست
جنبش نفس است که عشقش خوانده اند
آنکه میمیرد ز شوق دیدن امروز ما
گر بیابد بیشتر
گر ببیند دلبران تازه تر
عشق عالم سوز خاموش می شود
چهره ی ما هم فراموش می شود
سنگ قبرم را نمی سازد کسی
مانده ام در کوچه های بی کسی
بهترین دوستم مرا از یاد برد
سوختم خاکسترم را باد برد
زیبایش را دوست میدارد ، میپرستیدمش
همچنانکه عاشقی معشوقه اش را میپرستد...
..، ولی این عشق را بخاطر دوستم برای ابد در دل خود مدفون
ساختم و قلب حساس و زود رنجش را باو سپردم. باشد که قدر و قیمت
آن زیبا صنم را در این گیتی پهناور بداند !؟
دیووونه شدم دیگه خداااااااااااااااااااااااا
راه دوري است، و پايي خسته.
تيرگي هست و چراغي مرده.
مي كنم، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند زمن آدم ها.
سايه اي از سر ديوار گذشت،
غمي افزود مرا بر غم ها.
خدا خودت کمکم کن
فراموش کردنه بعضی حرفا سخت تر از لحظه ی شنيدنشه !
چرا فکر ميکنی ميشه راحت از خيلی چيزا گذشت ؟
من نمی خوام سکوت من آجرای همون ديواری باشه که بين منو تو فاصله بندازه
آگه حرف نمی زنم .. اگه نمی گم دردم چيه .. اگه فقط شدم نگاه و نگاه ..
فکر نکن از درد و دل کردن باهات خسته شدم ..
ميترسم تو خسته بشی از دلتنگيام ..
آدم بعضی وقتا اينقدر از همه جا و همه كس
دلسرد و دل تنگ ميشه که حتی آهشم يخ ميزنه ..
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
نگو از دوری کی ، نپرس از چی گرفته...
کسی که وقت رفتن دوباره عاشقم کرد
من و آباد کرد و خودش ویرون شد از درد
خدایا تنهایم
عشق چیست ؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی بده داغونم کرده خدایا کمکم کن
کلید قلب ، زندگی و روح من ... همه در دستان اوست . او مالک آن است فقط باید کلید را بچرخاند و بگذارد تا با تمامی شور و عشقم او را در بر گیرم.
زندگی را بی عشق سپری کن غم بزرگی است . اما این تقریبا برابر است با غمی که زندگی را ترک کنی بدون اینکه به کسی که عاشقش هستی بگویی که دوستش دارید .
گاهی در جستجوی چیزی هستید که نمی توانید آن را ببینید .
گاهی قلب چیزی را می بیند که چشم ها قادر به دیدن آن نیستند .
عشقی را داشتن و آن را از دست دادن بهتر از این است که هرگز عشقی نداشته باشی .
اگر زمانی که به تو می اندیشم ، تک گلی بود ، می توانستم تا ابد در باغ افکارم قدم بزنم .
در عشق افتادن مردم به گردن قوه ی جاذبه ی زمین نیست .
در تو خود را گم می کنم ، بی تو خود را باز می یابم و دوباره به دنبال گم شدن ...
عشق مانند ساعتی شندی است که با قلب لبریز و با مغز تهی می شود .
هر کدام از ما چون فرشته ای با یک بال است . و تنها زمانی قادر به پرواز خواهیم بود که در آغوش هم باشیم .
عشق عشق است ، از بین نمی رود .
کسانی وارد زندگی ما می شوند و به سرعت بیرون می روند . افرادی برای لحظه ای کوتاه می آیند و جای پایشان بر روی قلب ما باقی خواهد ماند و ما هرگز دیگر آن فرد قبلی نخواهیم بود .
مرد با چشم هایش عاشق می شود و زن با گوش هایش .
عشق ورزیدن ، خود درس زندگی است .
لذت عشق زمانی است که آن را نثار می کنی بیشتر از زمانی است کهن دریافتش می کنی .
طریق دوست داشتنی هر چیز این است که بدانی ممکن است آن را از دست بدهی .
قسمتی از وجود تو در من رشد کرده و ، تو خواهی دید ، تو و من برای همیشه ، هرگز از هم جدا نخواهیم شد .
شاید در مسافت ولی در قلبمان هرگز .
عشق با چشم هایش نمی بیند بلکه با فکرش می بیند از این رو خدای عشق بال زد و تار یکی را ترسیم کرد .
بهتر است منفور باشی به خاطر چیزی که هستی تا محبوب باشی به خاطر چیزی که نیستی .
بعضی از انسانها برای بدست آوردن عشق می میرند و بعضی برای از دست دادن آن .
عشق مانند غنچه گل سرخ است ، می تواند پر از شکوفه شوئد یا به آرامی بمیرد .
عشق مانند غنچه گل سرخ است ، می تواند پر از شکوفه شود یا به آرامی بمیرد .
همانطور که به زیبایی تو خیره شده ام ، با خود می اندیشم ، هرگز فرشته ای را دیده ام که در ارتفاعی چنین پایین پرواز کند .
کلمات دلنشین مانند شانه ی عسل هستند ، روح را حلاوت می بخشند و به جسم سلامتی می دهند .
بیا و بگذار تا صبح از عشق لبریز شویم ، بیا خود را با عشق تسکین دهیم.
چرا تلفظ عباراتی نظیر « خداحافظ » ، « پوزش می خواهم » و « دوستت دارم » چنین راحت است ، اما بیان کردنشان بسیار دشوار ؟
عشق ، اشتیاقی شدید برای شدیدا دوست داشته شدن است .
عشق فرشته ای است در لباس هوس ...
هرگز نمی توانیم کسی را که به او لبخند نزده ایم از ته دل دوست داشته باشیم .
آتشی که عشق روشن می کند بسیار بیشتر از سردی و خاموشی ای است که تنفر به بار می آورد .
هر لحظه ای که صرف عشق ورزیدن نشود ، به هدر می رود .
عشق طریق مخصوص به خود را دارد .
نمی توانم به تو نشان بدهم که دوستت دارم . زمان این را نشان خواهد داد .
ازدواج زمانی کامل می شود که هر دو نفر به این باور برسند که به چیزی بیشتر از شایستگی خود رسیده اند .
اگر چیزی را دوست داری ... بگذار برود اگر به سوی تو بازگشت واقعا می خواهد که مال تو باشد .
عشق واقعی همچون زیارت است . وقتی اتفاق می افتد که بدون برنامه ریزی قبلی طلبیده شود ولی کمیاب است زیرا اکثر مردم برنامه ریزهای ماهری هستند .
اگر بتوانم مانع شکستن یک قلب شوم ، زندگی ام بیهوده نبوده است .
عشق را بشناس تا شادی را بشناسی . بدون عشق ، شادی وجود ندارد .
زیبایی را با چشمانی زیبا بین می توان دید .
دو نیمه ، شانس کمی دارند اما با پیوستن ... بله ، آن ها کامل می شوند ... اما پیوستن دو انسان کامل یعنی زیبایی ، یعنی عشق .
دوری با عشق همان می کند که با با زبانه های آتش ، عشق کم مایه را خاموش می کند و عشق را شعله ور تر .
علاج تمام کجروی ها ، نادانی ها و جنایت ها ... عشق است .
هر چیز زیبا و جذاب خوب نیست ولی هر چیز خوبی ، زیباست .
عشق ترکیبی از یک روح در قالب دو تن است .
تحمل دوری خیلی چیزها برای من آسان است ، اما تحمل دوری تو نه .
عشق ناپخته م یگوید : من تو را دوست دارم زیرا به تو نیاز دارم . عشق پخته می گوید : من به تو نیاز دارم زیرا دوستت دارم .
هر کجا که عشق هست زندگی هست .
جایی که ما به آن عشق می ورزیم خانه است . خانه ای که شاید پاهایمان آن را ترک کند ولی قلبمان هرگز .
توانایی بیان اینکه چقدر کسی را دوست داری عشق است اما اندک
عشق ، هیچ محدودیت و پشیمانی نمی شناسد .
عشق فقط از سه حرف تشکیل شده که معانی بسیاری در پشت این حروف نهفته است .
عشق زمانی واقعی است که از قلب انسان برخیزد نه زمانی که بر زبان جاری شود .
تا زمانی که دل شکسته نشوی عشق را نخواهی آموخت .
به ندای قلبت گوش کن ، زیرا از حقیقت آگاه است .
در شب تاریک زندگی به تنهایی قدم می زنم ، تو شمع من هستی ، نور درخشان من !
عشق ورزیدن زمانی است که دیگر هیچ بهانه ای برای تنفر نداشته باشی.
آهنگ ، ترانه ای بدون کلام است و مرگ ، زندگی ای بدون عشق .
اگر واقعا عشق را یافتی ، به آن پرواز بده و رهایش کن . اگر خودش ماندن را انتخاب کرد ، به این معناست که عشق واقعی تو همان است .
عشق غیر قابل پیش بینی است . نمی دانی چه زمانی خواهد آمد .
عشق ، مهار ناشدنی است و همچنین کسی که در دام عشق گرفتار شده .
عشق ، سازی است که نوای دوستی سر می دهد .
اگر بعد از سال ها تو را ملاقات کنم ، چگونه باید به استقبال تو بیایم ؟
بودن یعنی عشق و عشق تو ، یعنی بودن .
فروش عشق حقیقی هرگز آرام نخواهد گرفت .
اگر بخواهید به قضاوت اشخاص بنشینید زمانی برای دوست داشتن انها نخواهید داشت.
امروز تو را بیشتر از دیروز ولی کمتر از فردا دوست دارم.
گر خودت را دوست نداشته باشی چگونه می توانی دیگران رادوست بداری؟
عشق حقیقی انجاست و به دنبال هیچ کسی نیست پس برو و ان را دریاب.
هرچه بیشتر عاشق باشی هم بیشتر ازار می بینی و هم بیشتر لذت می بری.
عشق مانند یک الا کلنگ پر فرازونشیب است.تورابه مسیر دیگر منحرف نخواهد کرد وبا تمام فرازو نشیب هایش به مقصد خواهد رساند.
قلب یک زن اقیانوسی از رازهاست.
با تو بودن مثل قدم زدن در صبحی بسیار روشن است بی گمان شور تعلق به انجا را دارم.
عشق بسیار شبیه یک کرگدن است کوته نظر و عجول. اگر نتواند راهی پیدا کند ان را خواهد ساخت.
وقتی مرد جوانی شکایت می کند که زنی قلب ندارد علامت مطمئنی است که ان زن قلبش را ربوده است.
عشق مانند بیسکویت ترد است که اسان ساخته میشود و اسان میشکند.
می توان در یک ان عاشق شد.رها شدن از عشق است که زمان می طلبد.
عشق یعنی هیچگاه نگویی(پشیمانم).
عشق همچون سنگ ثابت و همیشگی نیست بلکه همچون نان است که هر روز باید از نو ساخته شود.
قبل از عاشق شدن بیاموز چگونه در برف بدوی بدون اینکه ردپایی از خود بر جای بگذاری.
عشق-چگونه چنین کلام کوچکی معنایی چنان بزرگ دارد؟
کسانی که عشقی ورای دنیا دارند نمی توانند از ان جدا باشند. هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق.
وقتی کسی را دوست داری به او بگو فریاد بزن فورا و در همان لحظه بگو وگرنه تو را پشت سر خواهد گذاشت.
معشوق کسی بودن یعنی زندگی برای همیشه در قلب او.
عشق مانند جنگ است اسان شروع می شود و دشوار پایان می پذیرد.
عشق حقیقی ابدی است.
عشق...مانند شن روان است.اگر به ان چنگ بزنید از میان دستان شما خواهد لغزید. به ارامی پیمانه ای از ان بردارید تا روح شما را لبریز کند. همچنانکه
شن در جستجوی پر کردن فضای خالی دستان شماست.
تنها عشق من از تنها تنفرم پدید امده است.
به من نگو چرا که همیشه ان را شنیده ام چیزهای زیادی برای نفرت وجود دارند ولی چیزهای بیشتری برای عاشق شدن.
شهوت برخاسته از ذهن است عشق برخاسته از قلب و روح.
عشق غذای روح است.
عشق مانند پیتزا است وقتی خوب است واقعا خوب است وقتی که بد است باز هم تا حدودی خوب است.
امروز عشق بورز تا هرگز دیروزت خالی نباشد.
زمانی که مرا بوسیدی متولد شدم وقتی که مرا ترکم کردی مردم ودر دو هفته ای که مرا عاشقانه دوست داشتی زندگی کردم.
من از عشق تو به چه چیزی خواهم رسید؟(( به عشق تو))
عشق واقعی را فقط می توان در چشمهای انسان عاشق دید. عشق نمی تواند حسد و غرور یا تشویش و نگرانی باشد عشق همان چیزی است که در اعماق قلب تو یافت می شود و اشتیاق کسی را دارد که قلب او نیز مشتاق توست.
خدا عشق است.
عشق عمل بی پایان بخشش است. یک نگاه محبت امیز که عادت می شود.
با خودت و با عشق صادق باش.
صدای یک بوسه به بلندای صدای گلوله ی توپ نیست اما انعکاس ان مدت زیادی باقی خواهد ماند.
عشق لحظه ای است که تا ابد می ماند.
بزرگترین درس زندگی را بیاموز عشق: فراموشی و بخشش.
عشق هیچ خواسته ای جز براوردن حاجت خود ندارد.
عشقی که برای مدت های طولانی در قلبت باقی مانده همان عشقی است که بازگشتی ندارد.
از قلب خود پیروی کن تا هرگز پشیمان نشوی.
شما یک زن را به خاطر زیبائیش دوست ندارید او زیباست زیرا شما دوستش دارید.
عشق ابدی است ممکن است چهره ظاهری عشق تغییر یابد ولی جوهره ی وجودی ان هرگز.
عشق یک پیمان است عشق یک یادگاری است یک بار ان را ببخش و فراموشش نکن و هرگزاجازه نده از بین برود.
وقتی عشق و نفرت روح را خسته و وامانده کنند جسم به ندرت می تواند مدتی طولانی دوام بیاورد.
عشق نزدیکترین چیز به نفرت است.
عشق برای نادان عقل است و برای عاقل نادانی و حماقت.
عشق زمانی است که برای شاد کردن معشوق احتیاجی به کلام نداشته باشی تنها لرزش قلب تو کافی است.
عشق زمانی است که بیهوده گویی را متوقف کنی و بتوانی به اسانی سکوت کنی.
زمانی که بتوانی فرزند متولد نشده ات را در میان بازوان او ببینی تو واقعا ان زن را دوست داری و عاشق او هستی.
ارزش زندگی به زمان و پول نیست. بلکه به مقدار عشقی است که در طول زندگی مبادله شده.
مهربانی در گفتار اعتماد می اورد. مهربانی در افکار باعث تعمق می شود. مهربانی در بخشش عشق می افریند.
به باور من حقیقت عریان و بی شائبه و عشق بی قید و شرط اخرین کلام در عالم واقعی است.
کسی که نمی تواند عشق بورزد راهی جز چاپلوسی و تملق ندارد.
به یکدیگر عشق بورزید ولی عشق را به بند نکشید بگذارید دریایی مواج در میان سواحل روحتان باشد. پیمانه های یکدیگر را پر کنید اما از یک پیمانه ننوشید از نان خود به یکدیگر بدهید ولی از یک لقمه نخورید با هم بخوانید برقصید و شادمان باشید اما بگذارید هر کدام از شما خلوت خود را داشته باشید.
هیچ اغازو پایانی نیست تنها اشتیاق بی حد زندگی است که وجود دارد.
هرگز لبهایتان را بر روی کسی نبندید که دریچه ی قلبتان را برویش باز کرده اید.
عشق به دو راهی نیاز ندارد من به عشق یک طرفه باور دارم چرا که عشق خداست و خداوند تمامی انسان ها را دوست دارد. خواهی نخواهی ما به عشق * او* باز خواهیم گشت.
وقتی که احساس می کنید همه چیز از دست رفته است عشق خود را به هر قیمتی که شده نگه دارید.
دوری قلبت را شیفته تر می سازد.
عشق زندگی است و تو روشنایی زندگی من هستی.
عشق مانند خورشید است حتی اگر به ان برسید گرمای ان شما را خواهد سوزاند.
عشق می تواند در یک چشم بر هم زدن دنیایی را دگرگون سازد.
بهشت انجایی است که قلب هست.
وقتی تو با من هستی چیزی برای ترسیدن وجود ندارد.
ما مانند بالهای فرشتگان هستیم با عشق خداوند به یکدیگر متصلیم.
عشق من برای تو مانند زمان است اگر فقط لحظه ای صرف ان کنی تا ابد باقی خواهد ماند.
و بخاطر بسپار چنانچه نوشته شده است...دوست داشتن دیگران دیدن چهره ی خداوند است.
زندگی کن برای عشق و عاشق باش به خاطر زندگی.
عشق زمانی وجود دارد...که دو نفر دوست ندارند جدای از هم باشند. ان ها می خواهند همه چیز را بین قلب هایشان قسمت کنند.
عشق خون قلب است و شراب روح.
عشق رویایی زیبا است.
عاشق بودن یعنی بخشیدن تمامی وجودت به خاطر احساس خاصی که در اعماق قلبت وجود دارد.
عشق شاد کردن است نه شاد بودن.
به خاطر داشته باش ...عشق حلقه ای است که قلب ها را به هم پیوند می زند.
وقتی غمگینم دلم برایت تنگ میشود. وقتی تنهایم دل تنگ تو می شوم. ولی بیشتر از همه وقتی خوشحالم دلم هوای تو را دارد.
عشق از هر گل سرخی دلپذیرتر است. اما خارهای ان قلب تو را عمیق تر از هر خاری سوراخ می کند.
عشق ابدی است و اگر نباشد عشق نیست.
اگر موسیقی غذای عشق است پس بنواز.
گاه با چشم هایمان عاشق می شویم و گاه با دست هایمان و گاه با جسممان اما همیشه با قلبمان عشق می ورزیم.
می گویند عشق کور است...من می گویم عشق مهربان است.
عشق همه افکار منطقی را متوقف می کند.
هیچ یک از اعضای بدن در هنگام شکستن به اندازه ی قلب صدمه نمی بیند.
نمی دانم چقدر فقط می دانم دوستت دارم.
عشق از مرگ قوی تر است.
عشق واقعی ابدی است.
زندگی بدون عشق ....جاودانگی بدون شادی است.
عشق واقعی احساس عمیق درونی است. احساسی پنهان کردنش غیر ممکن است.
عشق واژه ای بیش اما معانی بسیاری دارد.
عشق اعتیاد شدید روح انسان است. حتی کسانی که ان را تجربه نکرده اند ارزو می کنند فرصتی برای عشق ورزی با شخصی خاص داشته باشند.
صدایت لرزشی در درونم به وجود می اورد ولبخند تو دعوتی است برای تصورات من به سوی جنون.
هر کاری که انجام داده ام به خاطر تو بوده است.
عشق واقعیت است. عشق مهربان است. اگر در جستجوی عشق نباشی عقب خواهی ماند.
عشق خواهد مرد اگر محکم به ان بچسبد و به پرواز در خواهد امد اگر خیلی ارام نگهش داری.
اگر من عاشق تو هستم پس وظیفه ی تو چیست؟
عشق زمانی است که شما می خواهید به درون وجود دیگری راه یابید و قلبتان را به دیگری پیوند بزنید.
برای گفتن ( دوستت دارم) تنها لحظه ای کافیست. اما برای اینکه نشان بدهید چقدر...یک عمر زمان لازم است.
با عشق زندگی کنید چرا که از دست دادن عشق از دست دادن زندگی است.
عشق: دو روح است با یک فکر. دو قلب است با یک ضربان.
در کنار تو هر روز ولنتاین است. گل رز پژمرده می شود اما بگذار تو مال من باشی.
عشق یعنی وزیدن باد در زیر بالهای تو.
تو دختری را بخاطر زیبائیش دوست نداری. تو او را دوست داری زیرا او ترانه ای می خواند که تنها تو ان را می فهمی.
عشق زمانی تو را ازار می دهد که بفهمی هرگز به واقعیت نخواهد پیوست.
تمام عمرم خواستار کسی چون تو بوده ام و خدا را شکر می کنم که بالا خره تو را پیدا کردم.
عشق نگاهی گران به چشمان ما می بخشد.
عشق زیبا ترین احساس است نه برای پنهان کردن بلکه برای در میان گذاشتن با تو.
عشق بدون دوستی هیچ است.
از دست دادن تو سخت ترین قسمت زندگی من است. پس برای ملایم کردن زندگی ام بیا و همسرم باش.
چقدر خوشبخت هستم که می توانم در کنار تو قدم بزنم. به تو تکیه کنم و در میان گرمای عشق تو زندگی کنم.
موسیقی عشق است در جستجوی یک اثر.
امروز روز دیگری است که عشق ما می تواند کمی بیشتر رشد کند.
گاهی تا زمانی که کسی به ما بی توجهی نکند نمی دانیم چقدر به او علاقه مندیم.
ایا می دانستید که همه ی ما بمب بزرگ ساعتی در خود داریم که عشق نامیده میشود؟
هرگاه در چشمان تو می نگرم ابدیت را می بینم.
همیشه تو را بیشتر از دیروز دوست خواهم داشت.
اگر عشق چنان مهم است که هیچ کس نمی خواهد ان را از دست بدهد چرا زمانی که عشق واقعی را پیدا می کنیم به ان توجه نمی کنیم؟
عشق مانند یک کتاب باز شده است وقتی ان را باز کنید هرگز نمی خواهید که ببندید.
فرسنگ ها خواهم رفت تا تو را بیابم.
عشق هرگز نمی میرد.
عشق مانند جواهری گرانبهاست...تا زمانی که شروع به درخشیدن نکرده است نمی دانی چه چیزی داری و زمانی که درخشش ان را دیدی هرگز نمی توانی بدون ان زندگی کنی.
عشق واقعی تنها در ذهن است... تا زمانی که در قلب جریان پیدا نکند هرگز به واقعیت تبدیل نخواهد شد.
عشق و جنون بسیار شبیه به هم هستند... در هر دو حالت دیوانه هستی!
ابراز عشق خیلی اسان تر از تو صیف کرد ان است.
اندیشیدن به تو چون ماهی ه شب تابستان را روشن می کند به قلب من گرما می بخشد.
اگر دستان تو در دستان من باشد تا پایان جهان پا بر جا خواهم ایستاد.
شاید عشق هایی را پیدا و از دست داده باشم شاید قلبم شکسته باشد اما اکنون امید عشقی که در راه است لبخندی بر لبانم نشانده.
عشق یک معماست. ناگهان به دام عشق گرفتار میشوی و از ان لحظه به بعد قلبت به درد می اید و در رنج می افتی. عشق بیماری روح است. قوی باش... گریه نکن. امیدوار باش چرا که عشق الام قلب تو را التیام خواهد بخشید.
عشق واقعی زمانی است که شما مدت ها بعد از اینکه موزیک متوقف شده است هنوز به رقصیدن ادامه می دهید.
ای عشق: ای عشق شیرین چرا اینچنین پیچیده ای؟
این نیز بگذرد.
عشق من مانند یک درخت است. ریشه هایش هر روز عمیق تر رشد می کنند و هیچ راهی برای از ریشه کندن ان ندارم.
همیشه از یک قلب شکسته قطره اشکی فرو می چکد.
عشق یک رویای جادویی است که برای همیشه در ذهن ما جای خواهد داشت.
فرشتگان عشق را می گیرند وبر قلب ما می پاشند.
قلبم رو شکستی
قلب زیبای پیرمرد
مرد جوان و بقیه جمعیت به قلب پیرمرد نگاه کردند . قلب او با قدرت تمام می تپید . اما پر از زخم بود . قسمتهایی از قلب برداشته شده و تکه هایی جایگزین آنها شده بود. اما آنها به درستی جاهای خالی را پر نکرده بودند و گوشه های دندانه دندانه در قلب او دیده می شد . در بعضی از نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه ای آنها را پر نکرده بود . مردم با نگاهی خیره به او می نگریستند و با خود فکر می کردند که این پیرمرد چطور ادعا می کند که قلب زیباتری دارد .
مرد جوان به قلب پیرمرد اشاره کرد و خندید و گفت :" تو حتما شوخی می کنی .. قلبت را با قلب من مقایسه کن . قلب تو تنها مشتی زخم و خراش و بریدگی است ." پیرمرد گفت :
" درست است , قلب تو سالم به نظر می آید , اما من هرگز قلبم را با تو عوض نمی کنم . می دانی هر زخمی نشانه انسانی است که من عشقم را به او داده ام . من بخشی از قلبم را جداکرده ام و به او بخشیده ام . گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن که بخشیده شده قرار داده ام . اما چون این دو عین هم نبوده اند , گوشه هایی دندانه دندانه در قلبم دارم که برایم عزیزند , چرا که یاد آور عشق میان دو انسان هستند . بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده ام , اما آنها چیزی از قلب خود به من نداده اند . اینها همین شیارهای عمیق هستند . گرچه درد آورند اما یاد آور عشقی هستند که داشته ام . امیدوارم که آنها هم روزی باز گردند و این شیارهای عمیق را با قطعه ای که من در انتظارش بوده ام پر کنند . پس حالا می بینی که زیبایی واقعی چیست ؟؟"
مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد . در حالی که اشک از گونه هایش سرازیر می شد به سمت پیر مرد رفت . از قلب جوان و سالم خود قطعه ای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیرمرد تقدیم کرد . پیر مرد آن را گرفت و در قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را در جای زخم قلب مرد جوان گذاشت .
مرد جوان به قلبش نگاه کرد . دیگر سالم نبود اما از همیشه زیباتر بود . زیرا که عشق از قلب پیرمرد به قلب او نفوذ کرده بود
وقتی که دیگر آنقدر خواب بودم،
که گویا مثل مرده ای روی تخت افتاده بودم،
تو بیا به خوابم،
و آنقدر با سر و صدا بیا،
که من با همه ی خواب رفته گی ام،
از خواب بیدار شوم،
طوری که تا صبح چشمهایم رنگ خواب را نبیند.
یک شب که خیلی من خواب بودم،
تنها تو به خوابم بیا،
و مرا با بوسه ی،
بیدار کن...
همینطوری : حالا که آماده ای من هم همین را می گویم، میان من و تو فاصله ای نیست، میان من و تو تنها پرنده ایست، که دو آشیانه دارد. محمدرضا عبدالمکیان.
ادامه همینطوری : بیا گذاشته ها را اگر دوست داریم در آینده ها تکرار کنیم، در آینده ها زندگی کنیم، بگذار این گذشته، و آثارش به این معنا، به این صورت اصلا وجود نداشته باشد. شب یک شب دو/ بهمن فرسی
در فصل تگرگ عاشقت میمانم / با ریزش برگ عاشقت میمانم
هر چند تبر به ریشه ام میکوبی / تا لحظه مرگ عاشقت میمانم . . .
.
.
.
اس ام اس عاشقانه جدید ، اس ام اس دی ۸۸ ، اس ام اس زیبا radsms.com
آسمان جای عجیبیست نمیدانستیم / عاشقی کار غریبیست نمیدانستیم
عمر مدیون نفس نیست نمیدانستیم / عشق کار همه کس نیست نمیدانستیم . . .
.
.
اس ام اس عاشقانه جدید ، اس ام اس دی ۸۸ ، اس ام اس زیبا radsms.com
دلی را نشکن شاید خانه خدا باشد
کسی را تحقیر مکن شاید محبوب خدا باشد
از کمکی دریغ مکن شاید کلید بهشت باشد
سر نماز اول وقت حاظر شو ، شاید آخرین دیدارت با خدا باشد در زمین. . .
قسم خوردم

اما جاده عشق همراهی نمی كند
قسم خوردم كه همراه تو آرامش دریای عشق را حس كنم
اما دریای عشق سرابی بیش نبود
قسم خوردم تا لحظه مرگ ، عشقی جز تو در قلبم نباشد
اما حس می كنم تو عشقم را فراموش كرده ای
قسم خوردم تنها امید قلب بیقرارم ، نگاه چشمهای مهربانت باشد
اما تو نگاه زیبایت را از من دیوانه پنهان می كنی
قسم خوردم تا آخرین نفس دوستت بدارم و عاشقت باشم
اما می دانم كه تو دیگر دوستم نداری
قسم خوردم جز عشق تو ، هیچ عشقی را به سراچه قلبم راه ندهم
اما فهمیدم كه تو معنای عشق مرا از یاد برده ای
قسم خوردم از غم عشق تو دیوانه شوم و بمیرم
اما فهمیدم كه حتی برای مردن هم خیلی دیر شده خیلی !
شاید هیچ وقت احساس مرا درك نكنی و عشق مرا نادیده بگیری
اما سوگند یك عاشق ، هرگز شكستنی نیست
پس باز هم قسم می خورم كه هرگز و هرگز سوگندهایم را نشكنم
و تا پای جان عاشق بمانم و عاشق بمیرم
شعر عاشقانه
یک شعر عاشقانه نوشتم
شاید تُواَش دوباره بخوانی
شاید که راز ماندن خود را
در این دل گرفته بدانی
یک شعر عاشقانه نوشتم
چسباندمش به سینهی دیوار
تصویربیقرار زنی شد
بر کاغذِ نوشته پدیدار
در گودی دو چشم سیاهش
طوفانی از هراس نهان بود
در زیر برق تند نگاهش
هر قصهی نهفته عیان بود
لرزان گرفته بود به دستش
یک دسته موی خیس بریده
آمد و گفت سهم تو این است
ای عاشق ِ طمع نبریده
یک شعر عاشقانه نوشتم
سوزاندمش به آتش دوری
خاکسترش به باد سپردم
در روزهای وهم و صبوری
بهتر که داستان من و تو
در ذهن پرغبار نماند
خوشتر که از حکایت این عمر
خطی به روزگار نماند...
به چی میخندی تو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به چه میخندی تو؟
به مفهوم غم انگیز جدایی؟به چه چیز؟
به شكست دل من،یا به پیروزی خویش؟به چه میخندی تو؟
به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد؟
یا به افسونگریه چشمانت كه مرا سوخت و خاكستر كرد؟
به چه میخندی تو؟
به دل ساده من میخندی كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست؟
خنده دار است بخند.

عشق منی دوست دارم
تو که میدونی عشق منی دوست دارم
واسه چی پس تو میگی میخوام برم دیگه دوست ندارم
یادته اون روزا که دستت تو دسته من
حالا تو میخوای بری منو نمیخوای دلبر من
میدونی من بی کسم تو بودی همه کسم
زندیگم تو بودیو حالا من خارو خسم
چرا تو لج میکنی
ابروهاتو کج میکنی
زندگیم تموم شدش برای تو
عمر من حروم شدش به پای تو
واسه تو حاضر بودم ستاره هارو بشمورم
شهرو آتیش بزنم بیام بگم دوست دارم


















