تو فقط تو
در شبان غم تنهایی خویش ،
عابد چشم سخنگوی توام.
من در این تاریکی،
من در این تیره شب جان فرسا،
زائر ظلمت گیسوی توام.
گیسوان تو پریشان تر از اندیشه ی من ،
گیسوان تو شب بی پایان.
جنگل عطر آلود .
شکل گیسوی تو ،
موج دریای خیال.
کاش با زورق اندیشه شبی ،
از شط گیسوی مواج تو ، من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم.
کاش بر این شط مواج سیاه،
همه عمر سفر می کردم.....
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۸۸ ساعت 21:32 توسط shiva
|