دوستون دارم
سلام معذرت میخوام خیلی وقته جویای حالتون نشدم . دیگه از زندگیم نمینویسم چون همش شده قهر و اشتی و جدا کردن عاشقا و بعد از کلی جنگ به هم رسیدن بیخیال اعصابتون رو خورد نمیکنم دوستتون دارم .
قصه گو بگو خدا دعامونو شنید یا نه ؟
اون قناری که بالش شکسته بود پرید یا نه ؟
قطره ی شبنمی اشکای اون اهو خانوم
اخرش از پشت بغض کدچیکش چکید یا نه ؟
اون کبوتر که همش دلش میخواس خواب ببینه
اون چی شد نفهمیدم که اخرش خواب دید یا نه ؟
نقاشه اخر واسه نجات اون دختر ناز
اخرین برگو روی درختشون کشید یا نه ؟
عاشقی که عمری بود سر دو راهی مونده بود
اخرش از یکی از خاطرخواهاش برید یا نه ؟
باغبون که از غم غنچه ها خوابش نمیبرد
قصه گو وقتی که دی شد خوابید یا نه ؟
ابری که همش واسه گل و درختا ناز میکرد
اخرش تو سرزمین خشکمشون بارید یا نه ؟
اونجا که خورشید خانوم سالی یه بار سر نمیزد
همه دعوتش میکردن اخرش تابید یا نه ؟
دختری که ارزوش بود عروسک داشته باشه
مادرش اخر براش عروسکو خرید یا نه ؟
من خوابم برده و اخراشو یادم نمیاد
اخر قصه کلاغه به خونش رسید یانه ؟

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۸۹ ساعت 1:32 توسط shiva
|